سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و لغو سخنرانی رئیس مجلس در کرج

اطلاعیه روابط عمومی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه درباره لغو سخنرانی رئیس مجلس در کرج
(http://yon.ir/YTuCq)
از جهات مختلف قابل تأمل است که به 3 نکته مهم‌تر اشاره می‌کنم:
1. اگر اصول و مبانی سیاست‌ها و رویکردهای مواجهه سیاسی ائمه جمعه مورد بازبینی‌های موشکافانه و دقیق علمی، دینی و جامعه‌شناختی قرار گیرد، قطعا شاهد تغییرات و اصلاحات مهمی خواهیم بود. امیدوارم شورای سیاستگذاری چنین سعه صدری از خود نشان دهد.
2. تأکید ویژه این اطلاعیه بر تک‌صدایی در جامعه مذهبی و هماهنگی‌های حداکثری بین خطبه‌های نماز جمعه با سیاست‌های بالادستی، خطر مستقل نبودن ائمه جمعه را هر چه بیشتر به رخ می‌کشد.
3. این بیانیه در دوره مسئولیت آقای حاج علی اکبری صادر شده، که به عنوان فردی غیرسیاست‌زده شناخته می‌شود. شاید نیاز باشد دوستانی که از تغییر آقای تقوی (که لایه‌های سیاسی‌اش بر اهلش پنهان نیست) ذوق‌زده شده بودند، تجدید نظر کنند. ناامیدی روا نیست، اما اینکه به چه چیزی یا چه کسی و چقدر و چگونه امیدوار باشیم مهمتر است.


وحدت در ایام انقلاب یا وحدت انقلابی؟

یکی از مسائل مهم که همیشه (و خصوصا در ایام انقلاب) باید مورد توجه کافی قرار گیرد، ملاک‌های ارزشمندی وحدت است.

* آیا هر وحدتی بر حول هر محوری ارزشمند است؟

* آیا هر رویکرد و تفسیری از انقلاب و انقلابی‌گری، شایستگی محور شدن برای وحدت دارد؟

* اگر منشأ اختلاف، ظلم کسی باشد، چه کسی مسیر ضد ارزش را می‌پیماید: کسی که ظلم می‌کند یا کسی که مظلومیت خود یا دیگران را فریاد می‌زند؟ یا هر دو؟

* اگر حرکت اجتماعی کسی یا گروهی بر اساس معیارهایی باشد که لازمه‌اش اختلاف و اظهار اختلاف باشد، وظیفه حاکمیت و حاکمان در قبال او چیست (خصوصا اگر آن مخالف، با حکومت یا با بخشی از حکومت درگیری نرم یا سخت داشته باشد)؟

* برای دعوت به وحدت، آیا می‌توان سخنی بر زبان راند که خود آن سخن، منشأ اختلاف جدید و دیگری باشد؟ مثلا آیا می‌توان همه کسانی را که با عده‌ای مخالف و مختلف‌اند، به تبعیت از هوای نفس متهم کرد؟

و ...

 

همانطور که هنوز فقه مذاکره و فقه صلح و فقه جنگ (آنگونه که باید و شاید) استخراج نشده، فقه وحدت هم از آب و گل درنیامده است. فقه مبتنی بر منابع وحیانی پیش‌کش، ظاهرا عموم تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان (از قدیم و جدید) در این زمینه‌ها ید بیضایی از علم مبتنی بر عقل و تجربه هم نشان نداده‌اند و نمی‌دهند.

همیشه نمی‌توان با تمسک به ظواهر هیجانات مقطعی، وحدت ساخت؛ چه رسد به نهادینه کردن وحدت در جامعه.


22 بهمن 1397

https://eitaa.com/anbaz60


مهمترین انقلاب یا بزرگترین دست‎آورد انقلاب


شاید مهمترین دست‌آورد انقلاب ایران در 40 سالگی، یک‌صدا شدن عدالت‌طلبان و بلندتر و علنی‌تر شدن فریاد و تجمع‌شان باشد.

فریادهای عدالت‌خواهی جوانان و جوان‌مردانی اینچنین، مرا یاد این جمله امام خمینی (ره) می‌اندازد:

«آنچه برای این جانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبی این عزیزان [است] -که سربازان حقیقی ولی الله الاعظم ارواحنا فداه هستند- و این است #فتح_الفتوح».

پژواک فرمان امیر مؤمنان (علیه السلام) به مالک اشتر همچنان می‌پیچد که ایشان را نزدیک‌ترین افراد به خود قرار دهد:

ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ وَ أَحْوَطَهُمْ عَلَى الضُّعَفَاءِ بِالْإِنْصَافِ وَ أَقَلَّهُمْ لَکَ مُنَاظَرَةً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِیَائِهِ وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ فَإِنَّهُمْ یَقِفُونَکَ عَلَى الْحَقِّ وَ یُبَصِّرُونَکَ مَا یَعُودُ عَلَیْکَ نَفْعُهُ

 

اما روی دیگر این فریادها مسئله‌ای بسیار مهم است:

چرا و چگونه به شرائطی رسیده‌ایم که عدالت‌خواهان، ناچار از فریاد باشند؟

چرا عدالت‌خواهی بدون هزینه امنیتی محقق نمی‌شود؟

چرا در میان کسانی که برای عدالت هزینه می‌دهند یا این هزینه‌ها را می‌کاهند، رد پای چندانی از اکثر قریب به اتفاق مسئولان بلندپایه و رسمی کشور (حتی قوه عدلیه) نمی‌بینیم؟

...

این بزرگ‌ترین دست‌آورد انقلاب، بزرگ‌ترین انقلاب لازم در عرصه مدیریت جامعه است. به امید روزی که به ثمر نشیند.

...

این عزیزان دادخواه، در واقع جور امثال مرا هم به دوش می‌کشند. یادکرد بخشی از آنها کمترین خدمتی است که از دستم برمی‌آید:

#سید_مهدی_صدرالساداتی

#سعید_زیباکلام

#محمدکاظم_کاظمی شاعر عزیز افغانستانی

#وحید_اشتری

#محمدجواد_معتمدی_نژاد

#میلاد_گودرزی

#سلمان_کدیور

#هادی_مسعودی

سایر #عدالتخواهان_شیراز

#نادر_فتوره_چی

#سعید_ابراهیمی_خوی

#میثم_صفاریان

#منصور_نظری

#یاشار_سلطانی

شاید #احمدی_نژاد

و ...

 

این عزیزان با هر نیتی در این میدان باشند، تلاش و همتشان ستودنی است و مسئولان کشور و علما و بزرگان حوزه‌های علمیه باید قدر پاک‌باختگان را بدانند.


22 بهمن 1397

https://eitaa.com/anbaz60


نقد مرجعیت / ملاک نقد


فصل اول:

اساسا در دورانی زندگی می‌کنیم که مصون دانستن شخص یا صنف خاصی از نقد، قابل فهم نیست. البته چه بسا چنین مصونیتی در سابق هم نباید وجود می‌داشت. طبیعتا #مراجع_تقلید نیز از این قاعده مستثنا نیستند، بلکه ایشان باید همواره به شکلی عمیق‌تر و جدی‌تر در معرض نقد باشند؛ چه اینکه باید عدالت‌شان معلوم شود تا صلاحیت مرجعیت داشته باشند و احراز عدالت، بدون بررسی، نقد و کشف موارد ضعف و قوت تصمیم‌ها و رفتارهای ایشان ممکن نیست.

از طرفی هم نمی‌توان نقد مراجع را منحصر در عده‌ای از طلاب و روحانیان دانست و عموم مردم را عاجز از نقد ایشان شمرد.

اما مسئله‌ی اساسی در زمینه‌ی نقد، #ملاک_ارزیابی است.

...

به طور کلی منشأ رفتارهای اشتباه مراجع را یکی از دو امر می‌دانم: تشخیص خطا و روش معیوب. طبیعتا دسته‌ی اول قابلیت بیشتری بر حمل بر صحت دارد، هر چند که ممکن است همان هم مانع احراز عدالت باشد.

...

فصل دوم:

آقای #محمد_یزدی نامه‌ای سرگشاده به #آیت_الله_شبیری_زنجانی نوشته و انتقاد تندی از دیدار ایشان با #سید_محمد_خاتمی و جمعی از اصلاح‌طلبان وارد کرده است.

لینک نامه:

http://yon.ir/JQXAz

می‌توان گفت آنچه در ذهن آقای یزدی ملاک نقد رفتار آیت الله شبیری است در موارد زیر تحلیل و جمع‌بندی می‌شود:

1) بی‌احترامی به نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری بر اساس سه مقدمه:

اولا: افراد ملاقات شده، برای نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) احترامی قائل نیستند،

ثانیا: دیدار با چنین کسانی مصداق بی‌احترامی مذکور است،

و ثالثا: احترام به آیت الله شبیری زنجانی (یا احترام به مرجعیت) «در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است».

2) ناراحتی و تعجب مقلدین و حوزیان

3) قانع‌کننده نبودن توضیحات آیت الله شبیری برای آقای یزدی در دو مرحله از مکاتبات پیشین در مورد برخی از مسائل دیگر

4) فرصت داشتن آیت الله شبیری برای «حضور در منزل آقایی در تهران و ملاقات با این آقایان» در عین فقدان فرصت ایشان برای ملاقات با هیئت رئیسه‌ی مجمع عمومی اساتید.

...

بر اساس دانسته‌های من این دیدار آیت الله شبیری هیچ اشکالی ندارد (خصوصا اگر معلوم شود یا احتمال داشته باشد که پس از 9 دی 1388، برخی از مسئولان مهم جمهوری اسلامی مانند رئیس مجلس و ... و حتی مثلا شخص مقام معظم رهبری هم با سید محمد خاتمی دیدار داشته‌اند)، اما شاید لازم بود تأکید می‌کردند که تصاویر آن ملاقات منتشر نشود (و البته شاید هم در عدم چنین تقیه‌ای حکمتی باشد).

اما آنچه آقای محمد یزدی به عنوان ملاک‌های ارتکازی پذیرفته است، جای بحث طلبگی جدی دارد. فعلا با اشاره، به ذکر یک نقد و یک حاشیه‌ مهم‌تر از متن اکتفا می‌کنم:

الف) آقای یزدی و عموم حوزویان و متدینان را به تأمل در این پرسش دعوت می‌کنم: «چرا باید شرائط حوزه‌های علمیه به گونه‌ای باشد که مرجع تقلیدی مثل آیت الله شبیری زنجانی (که اتفاقا عموم مردم هم به ایشان دسترسی نسبی دارند)، فرصتی را برای ملاقات با هیئت رئیسه‌ی مجمع عمومی اساتید حوزه‌های علمیه اختصاص ندهند؟!».

ب) نقد از درون، آن هم نقد علنی و بدون لکنت و بلکه با حمایت بزرگان و نهادهای رسمی، مطالبه‌ای است که سال‌ها است در درون حوزه‌های علمیه و نظام جمهوری اسلامی وجود دارد.

البته شخصی مثل آقای #حسن_رحیم‌پور_ازغدی می‌گوید: «برای #نهی_از_منکر در نظام اسلامی و از مسئولان نظام، باید هزینه داد؛ باید زندان هم رفت. باید هم نهی از منکر بکنید و هم زندان بروید».

به هر روی، اگر این اقدام آقای محمد یزدی فراگیر شود و دیگران هم بتوانند همان کنند که ایشان کرده، و خود آقای یزدی و مجموعه‌ی متبوع ایشان هم مصون شمرده نشوند، در این صورت می‌توان کورسویی از امید به گسترش بیشتر عدالت در کشور داشت. اما دریغا و دردا که ...!

http://yon.ir/3fAsf

کانال تلگرامی:

@anbaz1360

@sajjaddinparastiesaaleh


گمشده‎ی مؤمن در میان علوم بشری


به صورت کلی نمی‌توان گفت «برای تحقق اهداف و آرمان‌های دینی نمی‌توان از روش‌های علوم جدید بشری مدد جست».

بیان بسیار مختصر دلیل این سخن:

1. عموم افراد بشر وجوه مشترکی دارند که منشأ فهم مشترک آنها از مسائل و روش‌های حل مسائل در مسائل زیادی می‌شود (می‌توان نامش را فطرت مشترک گذاشت).

2. همه فهم‌های بشری، متأثر از همه مبانی (خصوصا مبانی خودآگاه) نیستند.

3. ظاهرا ما مسلمانان یا شیعیان در موقعیت کنونی، راه حل همه مسائل را به صورت مستقل و کامل، از منابع و با مبانی اسلامی به دست نیاورده‌ایم.

 

بنابراین به دو شرط، اشکالی ندارد که از دست‌آوردهای دیگران برای حل مشکلات خودمان استفاده کنیم:

الف) راه‌حل‌های احتمالی دیگران را مغایر با مبانی فعلی خودمان نبینیم؛

ب) خودمان راه حل مناسب‌تری را از منابع و با مبانی اسلامی به دست نیاورده باشیم.

 

البته می‌توان این روش برخورد با مسائل علمی را روشی #دینی شمرد (حتی با رویکردهای متفاوتی که در تعریف علم دینی وجود دارد)؛ چرا که برخی از توصیه‌های دینی مانند روایات زیر با همین منطق قابل فهم‌اند:

«خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ؛ حکمت را (از هرجا که باشد) بیاموز؛ زیرا قطعا چنین است که گاهى حکمت در سینه منافق است و آرام نمى‏‎گیرد تا این که خارج شود و در کنار دوستانش در سینه مؤمن جاى گیرد!» (نهج البلاغه، حکمت 79)

«الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق‏؛ گفتار حکمت‏‎آمیز، گم‌شده مؤمن است پس حکمت را بگیر هرچند از اهل نفاق باشد.» (نهج البلاغه، حکمت 80)

—-
پی‌نوشت:

حکمت: دانش استوار که هم واقعیت را نشان می دهد و هم سست و متزلزل نیست.