گمشدهی مؤمن در میان علوم بشری
به صورت کلی نمیتوان گفت «برای تحقق اهداف و آرمانهای دینی نمیتوان از روشهای علوم جدید بشری مدد جست».
بیان بسیار مختصر دلیل این سخن:
1. عموم افراد بشر وجوه مشترکی دارند که منشأ فهم مشترک آنها از مسائل و روشهای حل مسائل در مسائل زیادی میشود (میتوان نامش را فطرت مشترک گذاشت).
2. همه فهمهای بشری، متأثر از همه مبانی (خصوصا مبانی خودآگاه) نیستند.
3. ظاهرا ما مسلمانان یا شیعیان در موقعیت کنونی، راه حل همه مسائل را به صورت مستقل و کامل، از منابع و با مبانی اسلامی به دست نیاوردهایم.
بنابراین به دو شرط، اشکالی ندارد که از دستآوردهای دیگران برای حل مشکلات خودمان استفاده کنیم:
الف) راهحلهای احتمالی دیگران را مغایر با مبانی فعلی خودمان نبینیم؛
ب) خودمان راه حل مناسبتری را از منابع و با مبانی اسلامی به دست نیاورده باشیم.
البته میتوان این روش برخورد با مسائل علمی را روشی #دینی شمرد (حتی با رویکردهای متفاوتی که در تعریف علم دینی وجود دارد)؛ چرا که برخی از توصیههای دینی مانند روایات زیر با همین منطق قابل فهماند:
«خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ؛ حکمت را (از هرجا که باشد) بیاموز؛ زیرا قطعا چنین است که گاهى حکمت در سینه منافق است و آرام نمىگیرد تا این که خارج شود و در کنار دوستانش در سینه مؤمن جاى گیرد!» (نهج البلاغه، حکمت 79)
«الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق؛ گفتار حکمتآمیز، گمشده مؤمن است پس حکمت را بگیر هرچند از اهل نفاق باشد.» (نهج البلاغه، حکمت 80)
—-
پینوشت:
حکمت: دانش استوار که هم واقعیت را نشان می دهد و هم سست و متزلزل نیست.