چرا حضرت علی پس از عثمان، نمیخواست حکومت را بپذیرد
در خطبه 92 نهج البلاغه آمده است وقتی که مردم خواستند پس از قتل عثمان، با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کنند، حضرت چنین پاسخ دادند:
دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیرا
ترجمه:
مرا رها کنید و دیگرى را بطلبید! چرا که ما وارد شرائطی میشویم که چهرهها و رنگهاى گوناگونی دارد و به همین دلیل، دلها نسبت به آن استوار و عقلها بر آن ثابت نمیمانند؛ ابرهاى تیره و تار، افقها را پوشانیده و راه مستقیم حق (در این فضاى ظلمانى) ناشناخته است. بدانید اگر من دعوت شما را بپذیرم مطابق آنچه خود میدانم با شما رفتار خواهم کرد و هرگز به سخن این و آن و سرزنش سرزنشکنندگان، گوش نخواهم داد! و اگر مرا رها کنید همچون یکى از شما خواهم بود، بلکه شاید نسبت به کسی که او را سرپرست خودتان قرار میدهید، از شما شنواتر و مطیعتر باشم. در چنین شرائطی، اگر من براى شما وزیر و مشاور باشم برایتان بهتر از آن است که امیر و رهبر باشم.