آیا امام رضا (علیه السلام) از سیاست کناره گیری کرد؟


در تاریخ آمده است: امام رضا پس از وفات پدرش شخصاً به بازار رفت و چند حیوان خانگی (سگ، قوچ و خروس) خرید.

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکِّلُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی الْحَسَنِ دَاوُدَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّهْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الطَّیِّبِ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لَمَّا تُوُفِّیَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع دَخَلَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع السُّوقَ فَاشْتَرَى کَلْباً وَ کَبْشاً وَ دِیکاً فَلَمَّا کَتَبَ صَاحِبُ الْخَبَرِ إِلَى هَارُونَ بِذَلِکَ قَالَ قَدْ أَمِنَّا جَانِبَهُ ...» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 205)

سؤال:

آیا هدف امام (علیه السلام) از این کار، کناره‎گیری از فعالیت سیاسی بر ضد حاکمیت بود؟

پاسخ:

قضاوت درباره نوع فعالیت سیاسی ایشان نیازمند بحث بسیار گسترده‌ای است، اما از این نقل تاریخی چنین برداشت می‌شود که امام رضا با این کار، حساسیت حکومت جائر را از روی خودش برداشت تا امکان بیشتری برای فعالیت‌های متناسب با جایگاه امامتش داشته باشد؛ اعم از آنکه این فعالیت‌ها علمی و فرهنگی محض باشند، یا امور فرهنگی معطوف به سیاست (و لو دیربازده).

دست کم دو دلیل جدی بر صحت این تحلیل داریم:

1. همان‌گونه که در متن روایت آمده است، هارون با شنیدن این خبر (خریدِ بی‌واسطه آن سه حیوان) گفت: «از جانب او آسوده خاطر شدیم». بنابراین همین رفتار امام کافی بود که هارون عباسی از طرف امام، احساس تهدید نکند و در نتیجه امام را تحت فشار سیاسی و نظامی قرار ندهد.

برای اهمیت این اثر برای آن رفتار خوب است به این نکته هم توجه کنیم که عباسیان، تصور نسبتا روشنی از مسئله وصایت و امامت داشتند و از زمان منصور، کاملا اوصیا را (به عنوان پیشوایان شیعه) رصد می‌کردند. پس اگر هارون ببیند وصیّ امام کاظم، بدون خادم، وارد بازار شده، خودش شخصا این سه حیوان را خریداری کرده و از آنها مراقبت می‌کند، طبیعی است که با خود بگوید: «از این پیشوا، کار چندانی بر ضد ما بر نمی‌آید و لازم نیست خود را برای از بین بردن او به زحمت بیندازیم».

2. امام رضا (دست کم پس از عاشورا) تنها امامی است که از همان آغاز، امامت خود را به صورت علنی مطرح می‌کند؛ همانگونه که در ذیل همین روایت چنین آمده است:

«وَ کَتَبَ الزُّبَیْرِیُّ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع قَدْ فَتَحَ بَابَهُ وَ دَعَا إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ هَارُونُ وَا عَجَبَا مِنْ هَذَا یَکْتُبُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى ع قَدِ اشْتَرَى کَلْباً وَ کَبْشاً وَ دِیکاً وَ یَکْتُبُ فِیهِ بِمَا یَکْتُبُ.»

دلایل و لوازم این اعلان در جای خود، بسیار قابل بحث و تأمل‌اند، اما نکته مؤثر در این تحلیل آن است که اگر امامی بخواهد در فضای اجتماعی به صورت علنی فعالیت کند، باید موانع فعالیت‌هایش را برطرف کند و الّا قدرت حاکم، به سرعت او را حذف می‌کند. این رفتار امام، یک تکنیک برای منصرف کردن نظر حاکمیت و شخص خلیفه از خود ایشان (به عنوان رهبر) و در نتیجه از جریان اصیل تشیع (به رهبری امام) بود و کاملا نتیجه داد. علامت نتیجه دادن آن هم روایت زیر است:

إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِإِمَامٍ. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 258)

در این حدیث شریف، امام رضا می‌فرماید: اگر هارون بتواند یک مو از سر من کم کند، شهادت دهید که من امام نیستم.

تاریخ گواه است که امام رضا در مدت حدود 10 سال حکومت هارون و امامت خود، کمترین صدمه‌ای از جانب او ندید.

تذکر:

الف) تعجب هارون نشان می‌دهد که او هم (بر اساس قرآن و سنت متواتر نبوی) توقع دارد که امام شیعیان و مدعی وصایت نبی اکرم (یعنی خلافت الهی)، تهدیدی برای حاکمیت باشد؛ زیرا حکومت، حق و وظیفه الهی او است.

ب) در این گزارش آمده است «کسی این خبر را به هارون نوشت»؛ یعنی هارون (که بی‌خبر از مسئله وصایت در مکتب تشیع نبود) جاسوسانی را برای رصد وضعیت امام بعدی گمارده است تا در موقعیت لازم، برخورد مناسبی با امام شیعه انجام دهد. همین نکته، یعنی حساسیت ریشه‌دار حاکمان جائر درباره ائمه حق.

ج) می‌توان گفت این کار نیز از مصادیق نرمش قهرمانانه ائمه (علیهم السلام) در مقابل دشمنان راه حق است.

بنابراین، معنای این روایت، اقدام نکردن امام رضا (علیه السلام) در مقابل حکومت ظالم هارون نیست. اساسا امروزه باید موضع ائمه را از تحلیل و جمع‌بندی مجموع فعالیت‌ها و سخنان‌شان دریافت کنیم نه با دیدن یک حدیث و یک حادثه.